انشاء : دیدن شکارچی از دید اهو
چقدر سخت است که خود را جای اهو بگذاری اهوری که در حال گرفتن طعمه است،اهویی که بخاطر زیبایی اش هیچ وقت رنگ آسایش را ندیده است.
من آهو ام آهویی با چشمان آبی با شاخ های بلند در سرم که بخاطر زیبایی منحصر به فردم تمام شکارچی های سلاح به دست و چشم های پر طمع شان دنبال من اند بلکه مرا به دام بیندازند آن لحظه آنقدر دلم میخواهد با شاخ هایم شکم انها را سوراخ کنم که فقط خدا میداند ولی حیف که نمی شود و شدنی نیست پس چرا روباه های مکار که فقط با دوز و کلک زندگی میکنند زندگی خوبی دارند یعنی هر کسی که مهربان و ساده و بی کلک باشد در اخر خودش ضربه نهایی را می خورد و هر کسی که دوز و کلک و دروغ میگوید موفق است و زندگی راحتی دارد.